نوشته شده توسط : عبدالعظیم خدمتی

 

فرارسیدن سال نورابه هموطنان گرامی بویژه وبلاگ نویسان عزیز تبریک میگویم.

 

بهاردرشعرپارسی

 

رسم بد عهدی ایّام  چو دید  ابر  بهار                 گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

حافظ

بهارآمد بهار آمد  خوش  آمد                             بهاری  دلگشا  و   دلكش آمد

شهریار

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید             بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

دكتر ایرج دهقان

گویند بهاری شد وگل آمد و دی رفت           ما بی تو ندیدیم كه كی آمد و كی رفت

تسلیمی كاشانی

 

آمد بهار و گل شدو نوروز هم گذشت                 گرد سرت نگشتم و امروز  هم گذشت

عذری تبریزی

آمد بهار و رفت  و  من از كنج آشیان                  وقتی بر آمدم  كه  گلی  در چمن نماند

عاشق اصفهانی

 

بهار می‌رسد آیا بــــود كه در چمنی                  نشسته پای گل و یاسمین تو باشی ومن

هلالی جغتایی 

 

بهار  می‌رسد  آهنگ  باغ كن زان پیش             كه   رفته   باشی   و    بار   دگر  بهار آید

هلالی جغتایی

 

نوبهار آمد دگر عالم گلستان شد چو تو             ابر گریان گشت چون من باغ خندان شد چو تو

شهیدی قمی

 

بهار   مژدة   نو    داد    فكر    باده     كنید           ز عمر خویش در این فصل استفاده كنید

ملك‌الشعرا بهار

 

آمد بهار  و   غنچه  گل   خنده  زد به شاخ           آن  غنچة  كه خنده نبیند دل من است

پژمان بختیاری

 

نوبهار آمد و چون عهد بتان توبه شكست            فصل گل دامن ساقی نتوان داد زدست

شهریار

آمد  بهار   و   باد   صبا   مشكبار    گشت           نی‌نی بهشت آمد و نامش بهار گشت

سامان شیرازی

 

هوا   معتدل     بوستان     دلكش   است           

:: بازدید از این مطلب : 458

|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : شنبه 28 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالعظیم خدمتی

 

دفن جسد مجهول الهویه درخاک کربلا




ابوریاض از افسران ارتش عراق در زمان جنگ هشت ساله ورجال سیاسی فعلی این کشور نقل می کند: در جبهه های جنگ مشغول نبرد بودم که دژبانی مراخواست.فرمانده مان با دیدن من، خبر کشته شدن پسرم را در جنگ به من داد.خیلی ناراحت شدم.من برای او آرزوهای زیادی داشتم ومی خواستم دامادش کنم.

به هر حال، به سردخانه رفتم وکارت وپلاک فرزندم را تحویل گرفتم ورفتم تا جنازه اش را ببینم.وقتی کفن را کنار زدم، شدیداً یکه خوردم.با تعجب توام با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده. این فرزند من نیست.افسر ارشدی که مامور تحویل جسد بود،با بی طاقتی وعصبانیت گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت وپلاک حک شده و صحت اون ها بررسی و تایید شده. واقعاً برایم عجیب بود که او حاضر نمی شد حرف مرا بپذیرد یا به بررسی دوباره ماجرا دست بزند.من روی حرف خودم اصرار می کردم اما ناگهان خوف واضطرابی در دلم افتاد که بامقاوتم مشکلی دیگر برایم ایجاد شود.در زمان صدام با کوچک ترین سوء ظن وابهامی ممکن بود جان شخص و خانواده اش بر باد برود.زود سکوت اختیار کردم و ارتش مرا مجبور کرد که جسد را برای دفن به سمت بغداد حرکت بدهم.

رسم ما شیعیان این است که جنازه را بالای ماشین گذاشته وتا قبرستان شهرمان حمل می کردیم.من نیز چنین کردم اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم که زحمت ادامه راه را به خودم نداده و او را در همان کربلا دفن کنم.

چهره آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظارش را می کشد،دلم را آتش زده بود.او بدنی پر از زخم داشت اما با شکوه آرمیده بود.او را در کربلا دفن کردم وبرپیکرش فاتحه ای خواندم وبه دنبال سرنوشت خود رفتم.

سال ها از آن قضیه گذشت وخبری از فرزندم نیافتم تا این که جنگ تمام شده وخبر زنده بودن او به دستم رسید.فرزندم سرانجام در میان اسرای آزاد شده به عراق بازگشت.از دیدنش خوشحال شدم وشاید اولین چیزی که به او گفتم این بود که چرا کارت هویت وپلاکت را به دیگری سپردی؟وقتی او ماجرای کارت هویت وپلاکش را برایم تعریف کرد،موبر بدنم راست شد.پسرم گفت:من توسط جوانی بسیجی اسیر شدم.او با اصرار از من خواست تا کارت هویت وپلاکم را به او بدهم.حتی حاضر شد در قبالش به من پول بدهد. وقتی آن ها را به او دادم، اصرار می کرد که حتماً باید قلباًً راضی باشم.من هم به او گفتم درصورتی راضی خواهم شد که علت این کارش را بدانم.او حرف هایی به من زد که اصلاً در ذهنم نمی گنجید.او با اطمینان گفت: من دو یا سه ساعت دیگر شهید می شوم وقرار است مرا در جوار مولایم حضرت ابا عبدالله الحسین(صلوات الله علیه) دفن کنند. می خواهم تا روز قیامت در حریم مولایم بیارامم. دیگر نمی دانم چه شد و او چه کرد اما ماجرا همان بود که گفت.

 



:: بازدید از این مطلب : 565
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالعظیم خدمتی

                                                                                           عالم رجعت

 

 
رجعت
 
 
رجعت، به معنای بازگشت عده‌ای پس از مرگ‌شان به دنیا، یکی از اصول حتمی در اعتقادات شیعه است که مستند به آیات قرآن کریم، روایات معتبر و متواتر و نیز ادله‌ی عقلی است که ذیلاً به صورت خلاصه اشاره می‌گردد.
الف خداوند متعال در قرآن کریم، به غیر از اشاره به رجعت برخی از اقوام در گذشته، به تکرار این رجعت در آینده و حتی رجعت اهل کفر و تکذیب نیز تصریح و تأکید می‌نماید:
«وَ یوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یكَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یوزَعُونَ» (النمل - 83)
ترجمه: (به خاطر بیاور) روزى را كه از هر امتى دسته‏اى از آنها را كه آیه‏هاى ما را دروغ شمرده‏اند محشور كنیم و ردیف شوند.
معلوم است که این آیه مربوط به حشر قیامت نمی‌باشد. چرا که در آن حشر، همه‌ی انسان‌ها محشور می‌گردند و نه از هر امتی، گروهی.
ب روایات نیز در باب رجعت و به ویژه رجعت حضرت امام علی و حضرت امام حسین علیهما‌السلام نیز بسیار است. به عنوان نمونه:
امام صادق علیه السلام فرمود: «اول من یکر فی رجعته الحسین بن علی یمکث فی الارض ... حتی یسقط حاجباه علی عینیه»
اولین شخصی که به دنیا رجعت خواهد کرد، امام حسین علیه السلام است ایشان آنقدر در زمین زندگی خواهد نمود تا آنکه از فرط پیری دو ابروی او بر چشمانش بیفتد» (بحارالانوار، ج 53، ص 63-64، روایت 54).
و نیز فرمودند: «خداوند هیچ پیامبری را از آدم تا سایر انبیاء مبعوث نکرد جز آن که به دنیا باز گشته و رسول خدا (ص) و امیر المومنین را یاری خواهند کرد». (همان، ج 53، ص 62)
در زیارت جامعه، دعای عهد، زیارت وارث، زیارت عسکریین و ... که همه از ادعیه و زیارات معتبر و به نقل از معصوم می‌باشد نیز به مقوله‌ی «رجعت» تصریح شده است.
راویان صدیق و علمای بزرگ اسلام چون علامه مجلسی، شیخ حر عاملی و ... نیز تصریح دارند که اساساً در هیچ دسته‌ای از روایات مانند «رجعت» تواتر وجود ندارد.
ج اما یکی از ادله‌ی عقلی این است که مؤمنی سالیان درازی در قید حیات بود و در کسب معرفت و عبادت کوشید، اما شرایط برای جهاد میدانی او فراهم نشد و به شهادت نیز نرسید، اما جوان دیگری در زمانی به دنیا آمد (مثل زمان ما) که کفر به صورت مستقیم به جنگ اسلام آمده است و او به فوز شهادت می‌رسد. حال آیا آن فرد مؤمن با عمر دراز از خدا نمی‌پرسد: تقصیر من چیست که در زمان من جنگی بین کفر و اسلام واقع نشد که در راه تو به جنگم تا به فیض جهاد و احیاناً شهادت برسم. و شهید نمی‌پرسد: اگر من نیز عمر درازی داشتم، تو را بسیار عبادت می‌کردم؟ یا ممکن است مؤمنی به دست ظالمی کشته شود. آیا نمی‌پرسد که اگر من کشته نشده بودم، توفیق عبادت بیشتری می‌یافتم؟ لذا بسیاری را رجعت می‌دهند و رجعت مؤمن به میل خودش است و می‌تواند برنگردد. آن که شهید شده بود، زندگی می‌کند و به مرگ طبیعی می میرد و آن که زندگی کرده بود به توفیق جهاد و شهادت می‌رسد.
همین‌طور است در مورد برخی از کفار (به ویژه سرانشان). درست است که در قیامت آنها به خاطر کفر و ظلمشان معذب خواهند شد، اما وعده‌ی الهی این است که در دنیا نیز معذب شوند. به عنوان مثال چه بسیارند مستکبران گردنکشی که زندگی راحتی داشته و به مرگ طبیعی از دنیا رفته‌اند. پس عذاب دنیوی آنها چه می‌شود؟
لذا امام صادق علیه‌السلام فرمود:
قال: حدثنا محمد بن الطیار، عن أبی عبد الله (علیه السلام)، فی قول الله عز و جل: وَ یوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً، فقال: «لیس أحد من المؤمنین قتل إلا سیرجع حتى یموت، و لا أحد من المؤمنین مات إلا سیرجع حتى یقتل».
 
ترجمه: احدی از مؤمنان کشته شده باقی نمی‌ماند، مگر آن که رجعت یافته و به مرگ طبیعی از دنیا برود و احدی از مؤمنینی که به مرگ طبیعی رفته‌اند باقی نمی‌ماند، مگر آن که رجعت یافته و کشته شوند. (مختصر بصائر الدرجات: 25 - البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص: 230)
د- دلیل روشن دیگر آن که: می‌دانیم همه‌ی ائمه (ع) به مرگ شهادت از دنیا می‌روند. بنا بر روایات محکم، امام زمان (ع) نیز به شهادت می‌رسند. از سوی دیگر می‌دانیم که امام معصوم را به جز امام معصوم بعدی، غسل و کفن (تدفین) نمی‌نماید، پس به طور یقین قبل از شهادت حضرت (عج)، معصوم دیگری رجعت یافته‌اند. مضاف بر این که هیچ بشری در دنیا حتی لحظه‌ای بدون امام نخواهد ماند و بر طبق روایات و نیز حجت عقلی، اگر دو نفر روی زمین باشند، حتماً یکی از آنها بر دیگری امام است و نیز آخرین کسی که از دنیا می‌رود، امام است. پس به طور قطع و یقین، وقتی حضرت مهدی (عج) به شهادت می‌رسند، برای مردم امام دیگری وجود دارد، نه این که مردم تا بر پایی قیامت بدون امام و حجت الهی زندگی می کنند.
ھ ابلیس، نیز موجودی [از گروه جنیان] است و مانند هر موجود دیگری خواهد مرد و اساساً تا مرگی نباشد، انتقال به عالم دیگر (برزخ و قیامت) صورت نمی‌پذیرد. اما بدیهی است که مرگ او نیز از نوع «قتل» است. یعنی کشته خواهد شد.
در قرآن کریم تصریح شده است که شیطان از خداوند مهلتی تا برپایی قیامت می‌خواهد، اما خداوند به او تا یک وقت معلومی مهلت می‌دهد:
 
«قَالَ رَبّ‏ِ فَأَنظِرْنىِ إِلىَ‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلىَ‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (الحجر 36-38)
ترجمه: گفت: پروردگارا پس مرا تا روزى كه خلايق مبعوث مى‏شوند مهلت بده * پروردگارت گفت تو از مهلت داده شدگانى * تا روز وقت معلوم‏.
لذا وقت او که سر آمد، کشته خواهد شد و در روایات آمده است به دست پیامبر (ص) و علی (ع) کشته خواهد شد.


:: بازدید از این مطلب : 642
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد